مرور آلبوم «مثنوی صبا»

مرور آلبوم «مثنوی صبا»
a97d050b386c2917a9417413b985ee2a -

مرور آلبوم «مثنوی صبا» موسیقی

2018-04-22 16:05:19






فقدان اجرای شاخص


بازنویسی/تنظیم آثار برای سازهای دیگر در اولین سطح به کار گستراندن کارگان (رپرتوار) می‌آید، حال با هدف آموزش باشد یا دسترسی‌پذیری قطعات برای نوازندگان آموزش دیده. از این رو نفس حضور آلبوم «مثنوی صبا» (و بیش از آن کتاب نغمه‌نگاری‌‌اش) مغتنم است. آنچه در خود آلبوم شنیده می‌شود ۲۱ قطعه و نواخته از «ابوالحسن صبا» موسیقیدان افسانه‌ای و پرجاذبه‌ی تاریخ ماست که اگر از سطح نخست برگذریم ابعادی از مساله‌ی کارهای مشابه را بر ما هویدا می‌کند.



این ابعاد آنجا به تمامی نمود می‌یابند که بپرسیم از اجرای دوباره‌ی آثار با ساز دیگر چه می‌خواهیم؟ پاسخ نخست را دیدیم؛ آموزش. اما این کافی نیست چون همواره می‌توان پرسید هدف خودِ آن آموزش چیست؟ چرا باید نوازندگان عود قطعه‌های یک استاد برجسته‌ی سه‌تار و ویلن را بیاموزند؟



پاسخ به این پرسش‌ها در قالب یک آلبوم نایافتنی است پس به سراغ سطح دیگری می‌رویم. و پاسخ می‌یابیم؛ از برای اجرای مجدد یا دقیق‌تر، تفسیر هنرمندانه‌ی قطعات. تفسیر، آنجا که اجرای مجدد بخشی جدانشدنی از سنت اجرایی‌ست معمولا با همان ساز اصلی انجام می‌شود و به ندرت با تبدیل ساز. اما در فرهنگ ما که رنگ صوت بخشی نسبتا آزاد از ویژگی‌های قطعه‌ها (مخصوصا قدیمی‌ترها) را می‌سازد آزادیِ تبدیل بیشتر است.



آزادی تقریبیِ رنگ آنجا به یک مکاشفه‌ی هنری می‌انجامد که همزمان تنظیم‌کننده موفق شود با ترجمه‌ی اثر به امکانات بیانی ساز خودش زیبایی بیافریند و نیز یک اثر متعین‌شده از ورای منشور وجودش، یا به اصطلاح «اجرای شاخص» خویش را عرضه کند؛ چیزی که بی اجرای او هرگز وجود نداشت.



وگرنه به ‌زودی اکثر آثار در فرآیند کسب‌وکار آموزش برای همه‌ی سازها بازنویسی می‌شوند و همه‌ی زاویه‌ها را پر می‌کنند و در دستورنامه‌ها سترون می‌مانند.



از این دیدگاه اگر «مثنوی صبا» را بشنویم، و برای مثال کندی تصنعی برخی قطعات چون «کاروان» یا بی‌توجهی به تضادهای رنگ-حالت جمله‌بندی‌های مینیاتوری، رابطه‌ی ملودی-ریتم و منطق مضراب‌گذاری، و صدادهی یکنواخت را در نظر آوریم به روشنی می‌بینیم که هنوز راه درازی مانده تا «بربت سفیری برای معرفی آثار» صبا شود و «علی پژوهشگر» نیز صاحب تفسیر شاخص.


***

متن زیر از طرف مؤلف اثر و در جواب مُروری که نُویز بر آلبوم موسیقی «مثنوی صبا» نوشته است، به نُویز ارسال شده است و نُویز بنا به تعهد خود به اخلاق حرفه‌ایِ رسانه‌ای آن را منتشر می‌کند.


«ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی/ چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی

خلق را گرچه وفا نیست ولیکن گل من/ نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی» (۱)



از خواندن نقد آروین صداقت‌کیش (منتقد موسیقی) بر آلبوم «مثنوی صبا» (۲) خوشحال شدم؛ به دو دلیل: اول این که فردی باسابقه در حوزه‌ی نقدِ موسیقی، آلبوم «مثنوی صبا» را نقد نموده و دوم این که ما هر دو هم‌نظریم که استاد صبا یکی از بزرگ‌ترین اساتید تأثیرگذار در موسیقی معاصر ایرانی بوده است.



در موسیقی ایرانی برای ساز عود زحمت بسیار کشیده شده و کتاب‌ها نوشته شده اما با این حال هنوز رپرتوار محدودی برای عود ایرانی وجود دارد و به گسترش این رپرتوار نیازمندیم. علاوه بر آثار مکتوب استاد نریمان که تا به حال برای این ساز مستند بوده، باید از اساتید دیگر موسیقی ایرانی از جمله علینقی وزیری، ابوالحسن صبا، درویش خان، فرامرز پایور، حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان، جلال ذوالفنون و… کمک بگیریم تا رپرتوار تخصصی عود ایرانی گسترده‌تر شود. همان‌طور که در معرفی‌نامه‌ی این آلبوم نوشته‌ام، استاد صبا و شاگردان مکتب ایشان در تمام سازهای ایرانی نقش پُررنگی داشته‌اند و موسیقی ایرانی مدیون این استاد بزرگ است. تنظیم قطعات صبا برای عود ادای دِین‌ای از سوی من برای ستایش بزرگی استاد صبا بوده است.



هدف من از ترجمه‌ی این آثار برای ساز عود، که کتاب نُت‌نویسی آن نیز توسط انتشارات سرود در دست انتشار است، کمک به گسترش رپرتوار عودنوازی ایران و آموزش تکنیک‌های نوازندگی به هنرجویان و به خصوص تأکید و مُرور تکنیک‌هایی‌ست که در رپرتوار آموزشی این ساز در ایران به آنها کم‌تر پرداخته شده است. برای شنیدن روایت و اجرای شاخص من در عودنوازی باید به قطعات و تک‌نوازی‌های ساخته‌ی من مراجعه نمایید اما در این مجموعه به‌طور هدفمند به بحث آموزش پرداخته شده است. شصت سال از وفات صبا گذشته و تا امروز کسی برای این کار پیش‌قدم نبوده است، من اولین نفر بوده‌ام و الزاماً بهترین آن‌ها نیستم و در هدف خود راسخ بوده‌ام. همان‌طور که در اجرا و نت‌نویسی مجموعه‌ی «۴۲ قطعه برای عود» استاد نریمان و یا نگارش «ردیف موسیقی ایرانی برای عود» شرکت داشته‌ام، برگردان آثار استاد صبا برای ساز عود را نیز در همان راستا می‌بینم. تلاش کرده‌ام تا این قطعات به رپرتوار عود افزوده شود و به نظر من شاخصه‌ی اصلی این اثر، شنیدن ردیف آوازی صبا با ساز عود و سعی در درک نگاه استاد صبا در آفرینش این قطعات بوده است.



بعضی از این قطعات را می‌شد به گونه‌ی دیگری تنظیم نمایم اما ملاک خود را آموزش تکنیک‌های نوازندگی قرار دادم. برای نمونه قطعه‌ی «به زندان» به نحوی تنظیم شده که در پوزیسیون چهارم و ششم نواخته شود. در این قطعه هنرجو با پوزیسیون‌ها و نحوه‌ی انگشت‌گذاری متفاوت در دست چپ آشنا می‌شود و بسیار آسان‌تر و چه بسا خوش‌صداتر می‌بود اگر در پوزیسیون دوم اجرا می‌شد. اما نوازنده با نواختن در پوزیسیون چهار که سیم‌های دست‌باز کمتری دارد و در رپرتوار آموزشی عود کمتر به آن می‌پردازند، شاید به احساس تنگنایی که در ذهن استاد صبا بوده، بیشتر گرفتار شود. همین‌طور در قطعه‌ی «کوهستانی»، با استفاده از تریل‌ها، تکیه‌ها و ظرافت‌های ساز، قطعه را به نحوی اجرا نموده‌ام که صدای آواز پرند‌گان در کوهستان را تداعی نماید.



استاد صبا بر اساس شناختی که از ایشان داریم، فردی بوده که دنیا را در قالب موسیقی می‌دیده و می‌شنیده و با الهام از صداهای محیط پیرامون خود قطعات زیبایی ساخته است. برای نمونه، صدای آواز پرندگان و یا دیدن زندانیانی پشت میله‌های خودرو شهربانی، الهام‌بخش قطعات «کوهستانی» و «به زندان» بوده‌اند. در تصور من، هنرمندی که صدای بال‌و‌پر زدن پرنده‌ی گرفتار در قفس را بهانه‌ی خلق قطعه‌ی «در قفس» و یا صدای باز‌و‌بسته شدن لولای زنگ‌زده‌ی در ورودی کلاس را الهام‌بخش ساخت قطعه‌ی «سامانی» قرار داده، قطعاً حرکت آرام و آهسته‌ی یک کاروان شتر را نیز به عنوان بهانه‌ی آفرینش قطعه‌ی «کاروان» در نظر داشته است و نه حرکت تند و سریع کاروانی از خودروهای مسابقات رالی (۳).



تِم اصلی این قطعه صدای زنگوله‌ بر گردن شتر است و قطعاً می‌دانید زنگ شتر یکی از گوشه‌های ریتمیک موسیقی ایرانی‌ نیز هست. هنگامی که اجراهای تند و سریع از «کاروان» استاد صبا را می‌شنوم به این فکر می‌کنم که آیا ممکن است حرکت شترها و صدای دنگ، دنــگ، دنـــگ زنگ شتر این چنین باشد؟! به همین دلیل این قطعه را بر اساس شناخت خود از استاد صبا و درکی که از حرکت کاروان داشته‌ام، آهسته نواخته‌ام؛ همچون استاد سخن، سعدی که می‌فرماید «ای کاروان، آهسته ران، کآرام جانم می‌رود». قطعه‌ی «کاروان» را با تاکید بر آموزش تکنیک نیم‌‌باره تنظیم نموده‌ام که نوعی انگشت‌گذاری برای گرفتن دوبل نُت‌ها و آکوردهاست و قبلاً در پایان‌نامه‌ی کارشناسی ارشدم نیز به آن اشاره کرده‌ام و برای اولین‌بار در این قطعه در رپرتوار عود ایرانی معرفی می‌شود.



اگر هنوز راه درازی مانده تا بربت (عود) سفیر موسیقی ایرانی شود، باید همه‌ی دوست‌داران فرهنگ و هنر ایرانی، دست‌به‌دست هم دهند تا نهال جوانی که از صد سال پیش توسط استاد روح الله خالقی کاشته شده و استاد منصور نریمان با عشق آبیاری‌اش کرده، بارورتر و پُربارتر گردد. هر یک از ما سهمی در این کار داریم. من در حد توان خود گام برداشته‌ام و به این راه ادامه می‌دهم، شما نیز به عنوان یک منتقد، همواره صداقت‌ کیش باشید و سهم خود را ادا نمایید.


علی پژوهشگر



۱ـ شهریار، غزل «با روح صبا»

۲ـ مجموعه‌ای از آثار استاد ابوالحسن صبا که برای ساز عود تنظیم و اجرا کرده‌ام و مدتی پیش توسط انتشارات نوخسروانی باربد منتشر شده است.

۳ـ شاید ملاک شما از سرعت این قطعه، اجرای سه‌نوازی معروف توسط چند استاد به‌نام امروز و هنرمندان جوان دیروز بوده که از نظر من دورترین درک و تفسیر از این قطعه را داشته‌اند. ملاک من دیدگاه استاد صبا است و بس.




نویز



***



گفتگوی هارمونیک


آلبوم «مثنوی صبا» شامل ۲۱ قطعه از آثار ابوالحسن صبا است که برای بربت تنظیم شده است. موسسه فرهنگی هنری نوخسروانی باربد ناشر در شهریور ۱۳۹۶ ناشر این اثر بوده است.

مرور آلبوم «مثنوی صبا» مطالب مشابه

دسته بندی و زمان بندی: ادراک متر (I)

دسته بندی و زمان بندی: ادراک متر (I)
ceb95bd98e7c96a883c3356c5164f9fa -

دسته بندی و زمان بندی: ادراک متر (I) موسیقی

2018-04-21 16:03:03






دسته بندی و زمان بندی: ادراک متر (meter)



مقدمه:

تمپرلی در مقاله اش با نام «متر و دسته بندی در موسیقی آفریقایی» این سوالات را مطرح می کند: «چگونه می توان ریتم آفریقایی را با دید رایج تئوریک ریتم مطابقت داد؟»، «چه شباهت ها و تفاوت های بین ریتم آفریقایی و ریتم غربی وجود دارد؟ با توجه به این که ریتم غربی در بر اساس تئوری موسیقی سنجش می شود.» دیدگاه من در این مقاله نیز تفاوت چندانی با سوالات مطرح شده ندارد. مانند تمپرلی من نیز می خواهم مفاهیم تئوری های اخیر ریتم و متر را با توجه به موسیقی غربی مورد بحث قرار دهم. با این حال، من صرفا موسیقی آمریکایی را مد نظر قرار نمی دهم.

من نمونه هایی از انواع دیگر موسیقی مانند جز و موسیقی رقص سنتی اسکاندیناویایی را نیز در نظر آورده ام. نتیجه گیری های من با نتایج تمپرلی متفاوت است. در بخش مقدمه ی مقاله اش در مورد دسته بندی و متر موسیقی آفریقایی، تمپرلی می گوید: «نتایج مورد انتظار من اینگونه است که در سطح پایه، ریتم آفریقایی آنچنان که موسیقی شناسان قومی بیان کرده اند، شبیه به ریتم غربی است و می توان در مدل پایه مشابه آن ها را در کنار هم جا داد.» من قصد ندارم که با این نتیجه ی به خصوص مخالفت کنم، اما به تئوری ها و مدارک تجربی اشاره خواهم داشت که به نظر می رسد با مدل هایی که تمپرلی به آن ها استناد داشته است، هماهنگی ندارد.




به طور دقیق تر این مقاله تقابل پایه ای بین جنبه های مختلف مفهومی که من به آن «پارادایم میکروریتمیک» می گویم را بررسی می کند و مدل هایی که سطوح متریک پایین با ضربه های هم زمان را نادیده می گیرند، مورد موشکافی قرار می دهد. به نظر من مدل های مطرح شده در بهترین حالات از منظر وسعت محدودیت دارند و برای توضیح برخی رفتارهای ریتمیک خاص قدرت توضیح و تشریح پایینی دارند.
ایده پایین ترین سطح متریک هم زمان در مفاهیمی چون ریتم افزایشی و مرجع تراکم به وضوح قابل مشاهده است و البته در مدل های جدیدتری چون مدل جاستین لاندن نیز آشکار است.




با پیروی از کافمن، من نیز به چنین تئوری هایی پالس سریع معمول (CFP) می گویم، استفاده از واژه پالس به جای واژه بیت برای جلوگیری از اشتباه گرفتن آن ها با بیت موجود در مدل های متریک مورد بحث، است. در نهایت، من پیشنهاد می کنم که بهتر است بین مدل های دسته بندی متریک و مدل های زمان بندی متریک تفاوت بیشتری قائل شویم.

دسته بندی و زمان بندی: ادراک متر (I) مطالب مشابه

کنسرت ارکستر باربد در سومین جشنواره موسیقی معاصر تهران به روی صحنه می رود

نت پیانو

کنسرت ارکستر باربد در سومین جشنواره موسیقی معاصر تهران به روی صحنه می رود

کنسرت ارکستر باربد در سومین جشنواره موسیقی معاصر تهران به روی صحنه می رود موسیقی

2018-04-20 16:27:29


ارکستر زهی باربد به رهبری کیوان میرهادی و سرپرستی محمد هادی مجیدی در سومین دوره جشنواره بین المللی موسیقی معاصر تهران در تاریخ سوم اردیبهشت ماه ۹۷ ساعت ۱۸ در تالار رودکی به روی صحنه خواهد رفت.

در این برنامه

– “سوئیت ساعت ها” از آهنگساز آمریکایی “فیلیپ گِلَس”

– “کنسرتو برای تنبور و ارکستر زهی” از کیوان میرهادی

– و قطعه “Viatore” از “پِتِریس وَسک” آهنگساز معاصر لیتوانیایی اجرا خواهد شد.


در این برنامه سجاد محرابی به عنوان تکنواز تنبور و نوید رحمانی به عنوان خواننده آرش اسدنژاد به عنوان کنسرت مایستر و رامتین مختاری به عنوان نوازنده پیانو ارکستر را همراهی خواهند کرد.




محمد هادی مجیدی، سرپرست این ارکستر و دانشجوی موسیقی درباره چگونگی تشکیل این ارکستر گفت: نقطه شروع ارکستر فعلی، ارکستر آموزشگاه باربد، متشکل از اساتید و هنرجویان این آموزشگاه که در کرج واقع است بود و همینطور گرد آوردن جمعی از نوازندگان توانای ساکن کرج که خوشبختانه با توجه به اینکه دانشکده موسیقی دانشگاه هنر نیز در کرج واقع است موفق شدیم جمع خوب و همدلی از نوازندگان را گرد هم آوریم. در قدم بعد هم نوازندگان خوب دیگری از دانشجویان دانشگاه تهران، دانشگاه آزاد و دانشگاه علمی کاربردی به ما پیوستند و در این برنامه که دومین اجرای ارکستر ماست از استاد کیوان میر هادی به عنوان رهبر و از آقای آرش اسد نژاد به عنوان کنسرت مایستر دعوت کردیم که که تجربیات خود را در اختیار ارکستر قرار دهند.



وی درباره چگونگی انتخاب قطعات این اجرا افزود: ارکستر ما بسیار نوپاست. در برنامه قبل قطعاتی از آهنگسازان ایرانی را اجرا کردیم که بیشتر جنبه ملی داشتند و برای اجرای پیش رو با توجه به اینکه می دانستیم در فستیوال موسیقی معاصر اجرا خواهیم داشت با مشورت رهبر و کنسرت مایستر ارکستر قطعاتی را انتخاب کردیم که علاوه بر زیبایی، از نظر اجرایی هم برایمان عملی باشند و بلند پروازی نکرده باشیم. و خوشحالیم که قطعه “کنسرتو برای تنبور، خواننده و ارکستر زهی” ساخته آقای میر هادی که “کهنه هواران” نام دارد و به راستی اثر ارزشمندی است بعد از سالها مجددا اجرا می شود.



وی در جواب این نکته که کمتر دیده شده ارکستر هایی به صورت مستقل شکل بگیرند و فعالیت آنها هم ادامه دار باشد گفت: موضوع شکل گیری و ادامه کار یک ارکستر تنها به حمایت مالی یک موسسه خلاصه نمی شود. ارکستر باید برای تک تک اعضا فضایی فراهم کند که آنها احساس هویتی مشترک بکنند و دوست داشته باشند در کنار هم ساز بزنند و البته این موضوع باید در کنار حمایت مالی از نوازنده ها باشد. ارکستر ما از اساتید آموزشگاه باربد تشکیل شده که خودشان دانشجو یا فارغ التحصیل رشته موسیقی هستند. دیگر نوازنده های ارکستر هم همانطور که گفتم از دانشجویان هستند بنده هم که خود دانشجوی موسیقی هستم سعی میکنم دغدغه های آنها را درک کنم و برنامه هایی را ترتیب بدهیم که یا برای نوازنده ها توجیح مالی خوبی داشته باشد یا جذابیت موسیقیایی. البته آموزشگاه هم از ما حمایت می کند، هم به صورت مادی و هم معنوی.
ما بیشتر در کرج فعالیت داریم و اکتیو بودن ارکستر موجب انگیزه برای هنرجویان خوب آموزشگاه بوده و سعی داریم در آینده هم برنامه های خوبی را برای مخاطبین هنر دوستمان ارائه کنیم.



لطفا برای کسب اطلاعات بیشتر و تهیه بلیط به سایت تیوال به آدرس tiwall.com/tehrancmf03/barbad مراجعه بفرمایید.




سرپرست و مدیر داخلی: محمدهادی مجیدی
مدیر اجرایی: مژگان طباطبایی
رهبرارکستر: کیوان میرهادی
سولیست تنبور: سجاد محرابی
خواننده: نوید رحمانی
کنسرت مایستر: آرش اسدنژاد
مشاور هنری: سجاد پورقناد
صاحب امتیاز: آموزشگاه موسیقی باربد
ویلن یک: فرامرز عباسی، علی بهارلو، محمد سیروسی
ویلن دو: حسین ابراهیم زاده، خشایار یزدان پرست، پرنیا اسکندری، فاطمه آقایی فر
ویلن آلتو: سرور رضا زاده، مریم غلامی، آریان زمانی، پریسا عباسزاده
ویلنسل: سپیده سجادی، بیتا قاسمی، مهیا نامداری مقدم
کنترباس: امین نیلی، محمد علیزاده





سجاد محرابی متولد شهر کوهدشت در سال ۱۳۶۱، نوازنده تنبور، تار، سه تار و نی است. وی دانش آموخته رشته طراحی صنعتی است و در کنار نوازندگی به ساخت و ارتقاع سطح کیفی سازهای موسیقی ایرانی می پردازد. استادان او در زمینه تار: داریوش طلایی و حمید خبازی و در رشته نی: حسن ناهید و در رشته تنبور و سه تار: سیاوش نورپور بوده اند.




نوید رحمانى متولد شهر اشنویه در سال ۱۳۷۰ خواننده و دانشجوى گیتار کلاسیک دانشگاه هنر تهران است. وی از کودکی با علاقه بسیار به موسیقى آوازى، سعى در حفظ قطعات آوازى کردى کرده و بعدا با ورود به دانشگاه آواز ایرانى را زیر نظر اساتیدی همچون: حمیدرضا نوربخش و على خدایى می آموزد. او در زمینه آواز کردى تحقیقات بسیارى انجام داده و بسیارى از سبکهاى آواز خوانى کردى و فرم هاى خاص آوازى مناطق مختلف کردستان را آموخته است.





کنسرت ارکستر باربد در سومین جشنواره موسیقی معاصر تهران به روی صحنه می رود مطالب مشابه

درباره کتاب «موسیقی ایرانی» شناسی (II)

درباره کتاب «موسیقی ایرانی» شناسی (II)
1f1fbe8316247b101852d4ce5a6990e4 -

درباره کتاب «موسیقی ایرانی» شناسی (II) موسیقی

2018-04-20 00:25:57







وزنه اصلی در این بررسی، استوار کردن ساختار موسیقی ایرانی از «مجموعه گوشه ها و ردیف آنها» به «مجموعه مقام ها و جنسیت هایشان» است. به عبارت دیگر شناسایی علمی و سیستماتیک موسیقی از راه شناسایی سیستم های صدا ها، به جای شناسایی عامیانه با کمک آهنگ ها (گوشه ها). بنا بر این در این کتاب در پی شناسایی «دستگاه» ها و «آواز» ها و «گوشه» ها نیستم، بلکه در پی شناسایی سیستم های سازنده آنها، خواهم بود، به عبارت دیگر «مقام زابل» یا مقام «مویه» که در این نوشته شناسایی شده است، تفاوتی اساسی با «گوشه زابل» یا «گوشه مویه» دارد.



«مقام زابل» یک سیستم سازنده است، که به واسطه آن تعداد بی شماری «گوشه زابل» و آهنگ های دیگری ساخته و اجرا می شوند. این تئوری پردازی برای شناختِ «حرکت های ملودیک… و روندِ» گوشه های ردیف ها و ساختمان و سازمان دستگاه ها نیست. «دستگاه» سیستم یا عنصر سازنده نیست، یک پدیده هنری ساخته شده است. سعی من بر این بوده است که سیستم های فعال و موثر و سازنده، در موسیقی ایرانی شناسایی شوند، برای دسترسی به نوآوری و آهنگ سازی و خلاقیت و ساختن دستگاه های جدید و بدیع به زبان موسیقی ایرانی.


در چاپ دوم، سازمان پیشی و پسی مطالب را تغییر داده ام. بعد از مقدمه ها و تعریف «صدا» و «موسیقی»، فصل اول با بررسی، شناخت، و تعریفِ پدیده «مقام» شروع می شود. در این چاپ دوم جنبه عملی موسیقی به جلو رانده شده است و رابطه تئوری و عمل با گزارش از تئوری پردازی های استادان معاصر بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. فصل اول، شامل سه بخش است: یکم «شناخت و تعریف مقام»، دوم «مقام های موجود در موسیقی ایرانی»، و سوم «ویژگی ها و روابط مقام ها».

در این زمینه «نقد تئوری دودانگی» را اضافه کرده ام، و به مقوله «جنسیت» مفصلتر و دقیقتر پرداخته ام. چرا که بعد از چاپ اول، در گفتگو ها و نقدی که آقای بهرنگ نیک آئین (در ماهنامه گزارش موسیقی شماره ۷۳/ ۱۳۹۴) نوشته بود، معلوم شد که «تئوری دودانگی» (به این معنی که هر مقام از دو دانگ ساخته شده است، و دانگ عنصر مهم سازنده مقامات و محمل جنسیت ها است)، اینک به جای «تئوری گام های موسیقی ایرانی» (ساخته علینقی وزیری و روح الله خالقی) در ذهن موسیقیدانان محکم نشسته است و هر تئوری نویس باید «دانگ» ها را شناسایی کند. علاوه بر این در ساختمان مقام ها و نمودارها تجدید نظر شده است و واضحتر و دقیقتر شده اند.

همچنین در فصل دوم بازهم به واسطه گفتگو ها و نقد ها، لازم دیدم که مطالب و توضیحات بیشتری در باره پدیده «وزن موسیقایی» و پدیده های «ضرب و تاکید» و لزوم تجدید نظر در تئوری پردازی های موجود در موردِ «میزان های لنگ» و «ترکیبی» اضافه کنم. همچنین کوشیده ام که اشکالات به جای که در نقد نویسی آقای بهرنگ نیک آیین آمده است، ضمن تشکر از ایشان، رفع و رجوع کنم، چنانکه مفهوم «شاهدبدیل» اضافه شده است.


بعد از چاپ اول و پی آمد هایش متوجه یک موضوعِ مهم و اساسی شدم که تئوری پردازی و تئوری نویسی، مقوله ای جدا از نوشتنِ کتاب های آموزشی موسیقی – در وهله نخست برای نوآموزان – است. نوشته های آموزشی برای نوآموزان، با مطالب ساده و آسان شروع می شوند، و مجاز اند که به نوآموزان، به شیوه های متفاوت و آسان، موسیقی را توجیه کرده و تعلیم دهند؛ اما در مراحل عالی و دانشگاهی، لازم است که پیچیدگی ها و تمامیت ها، بررسی و شناسایی شوند. ساده نویسی، سهل انگاری و عامیانه گویی در دانشگاه ها جایز نیست، بلکه لازم است که به یک تئوری درست و علمی هم دست یافت.

درباره کتاب «موسیقی ایرانی» شناسی (II) مطالب مشابه

نماد‌شناسی عود (II)

نماد‌شناسی عود (II)
911053264bb2bb0d90833d24d598000e -

نماد‌شناسی عود (II) موسیقی

2018-04-18 20:26:06






او موافق است که معنای اولیه‌ی عود، چوب است اما بیان می‌کند که دو واژه‌نامه‌ی قدیمی عرب، قاموس و جوهری، معنی لاک‌پشت را برای آن ارائه کرده‌اند. این موضوع بسیار جالب توجه است نه فقط به خاطر افسانه‌های شکوهمند یونانی (در افسانه، آپولو، اولین چنگ را از لاک یک لاک‌پشت و رگ و پی آن ساخت) بلکه به این خاطر که سازنده‌ی واقعی لوت از لاکِ لاک‌پشت برای ساخت آن استفاده کرده ‌است. با وجود معناهای افسانه‌ای و واژه‌نامه‌ای عود، خواهیم دید که بی‌تردید معنای اصلی عود، وقتی این کلمه به یک ساز موسیقی اشاره می‌کند، چوب است. در ساده‌ترین سطح، سازی که به این نام شناخته می‌شود همیشه کاسه‌ی چوبی دارد اما فراتر از آن، خواهیم دید که بخش قابل توجهی از میراث شعر و افسانه بر تقدم مطرح بودن درخت به عنوان پیشینه‌ی حقیقی عود تأکید می‌کند.


پیش‌تر ذکر کردیم که در مورد خاستگاه ساز لوت، نظریه‌های نسبتاً زیادی مبتنی بر افسانه و خیال وجود دارد و به نظر می‌رسد که هر کدام تا حدی کمک می‌کنند تا تصویر کلی آن کامل‌تر شود: تصویری که در مجموع پیشینه‌ای سامی از این ساز در اختیار ما قرار می‌دهد. بر اساس نظر ویلوتی (۷)، برخی از نویسندگان فارس و عرب اختراع لوت را به یونانی‌هایی مانند فیثاغورث یا افلاطون نسبت داده‌اند.

افرادی که آن را منسوب به افلاطون می‌دانستند، او را نوازنده‌ای چیره‌دست توصیف می‌کردند که می‌توانست با نواختن موسیقیِ مناسب، شنوندگان‌اش را چنان تحت تأثیر قرار دهد که در ابتدا آنها را آرام کرده و سپس به خواب ببرد و در نهایت بیدارشان کند. همچنین این نویسندگان می‌گویند ارسطو، که سعی داشت در این مورد از افلاطون تقلید کند، قادر بود شنوندگان‌اش را بخواباند ولی نمی‌توانست آنها را بیدار کند! بر اساس این قصه به همین دلیل بود که ارسطو مرید افلاطون شد. از سوی دیگر ساتین از عبدالقادر نقل می‌کند که عود را لامِک پسر قابیل، درام را سلا دختر لامک، تنبور را قوم لوط و قانون -و نه لوت- را افلاطون اختراع کرده‌است.(۸)



در این گفته‌ها نکات جالب توجه زیادی وجود دارد. اول اینکه این استنتاج‌ها، نشانه‌ی میراث دوگانه‌ی موسیقی و فرهنگ اسلامی هستند که در تأثیرپذیری توأمان از سنت یونانی‌ و سامی‌ ریشه دارند. همچنین، اینکه فرزندان نفرین شده‌ی قابیل و لوط در منابع عربی به عنوان مخترع سازهای موسیقی معرفی شده‌اند بی‌منظور نیست.




پی نوشت



۷- M. Villoteau, Description historique, technique, et litteraire des instruments de musique des orientaux, in Description de l’Egypte, Etat Moderne, Tome premier. Paris: L’imprimerie Imperiale; 1809, 1848.


۸- A. Sautin, “La Musique antique dans le Monde Oriental, ” in Revue Africaine, 1950, 333.

نماد‌شناسی عود (II) مطالب مشابه

گزارش از نقد آلبوم عطاریه (I)

نت پیانو

گزارش از نقد آلبوم عطاریه (I)

گزارش از نقد آلبوم عطاریه (I) موسیقی

2018-04-17 16:26:02


همزمان با بزرگداشت روز عطار (شیخ فریدالدین محمدعطار نیشابوری) آلبوم موسیقی «عطاریه» در فرهنگ سرای ارسباران رونمایی شد. در این برنامه، در کنار رونمایی از این آلبوم، بزرگداشتی برای عطار نیشابوری با سخنرانی دکتر محمد بقایی (ماکان) و نقد آلبوم توسط علیرضا میرعلی نقی و سجاد پورقناد به همراه اجرای زنده بخش هایی از آلبوم به اجرا رسید.




در ابتدای این مراسم دکتر محمد بقایی (ماکان) درباره جایگاه عطار نیشابوری و زندگی او و منطق الطیر سخن گفت و به تفسیر داستان شیخ صنعان پرداخت. او در این داستان را نمادی از غرب (یونان) و شیخ صنعان را نمادی از شریعت دانست و به تقابل این دو را مورد ارزیابی قرار داد.




پس از پایان گفته های دکتر بقایی، علیرضا میر علی نقی و سجاد پورقناد برای نقد این آلبوم به روی صحنه آمدند. در ابتدای علیرضا میرعلینقی درباره این اثر گفت: تا جایی که حافظه ام یاری می کند، در بیست سال اخیر یا بعد از انقلاب، این اولین آلبومی است که با محوریت اشعار عطار ساخته شده. است؛ قبل از انقلاب محوریت اشعار از سعدی بود که بعد از انقلاب به دلایلی که خودم هم نمی‌دانم تبدیل شد به حافظ و مولانا! این یکی از نکات مثبت این آلبوم است و نکته مثبت دیگر استفاده از مایه های بیات ترک و افشاری و سه گاه است که آنها هم به دلایل نامعلومی، امروز به آنها خیلی کم پرداخته می شود و ذهنیت جامعه موسیقی ساز به سمت تک مایگی رفته است. دو قسمتی که نظر من را در این آلبوم جلب کرد، قطعه سرچشمه و تکنوازی های سه تار و نی بود.


ایرادات کار به نظر من این است که این آلبوم نه اجرای مو به مو یک سنت جا افتاده و یکسری قطعات شناخته شده است و نه توانسته به عنوان یک کار خلاق از کلیشه ها فاصله لازم را بگیرد. استفاده مکرر از ریتمهای لنگ که در موسیقی ما اشباع شده و عدم توجه به ریتم هایی که قبل از دهه شصت استفاده می شد هم از ایرادات کار است و به نظر من اگر تنوع ریتمیک بیشتری در کار دیده می شد بهتر بود.





پس از سخنان علیرضا میر علی نقی، سجاد پورقناد گفت: در نقد این آلبوم از روش نقد استاد محسن قانع بصیری استفاده می کنم که با عنوان نظریه «سازه های میانی» معرفی شده است. پس از آن وی به تشریح این نظریه پرداخته و از این طریق نقد آلبوم را آغاز کرد. پورقناد گفت: به عقیده من این اثر در بخش سازه های میانی قابل نقد است؛ استفاده گذرا و کم شمار از تکنیک های چند صدایی یکی از مهمترین نقاط ضعف این اثر محسوب می شود.


پورقناد ادامه داد: در زمینه «نغمه ارغنونی» باید اشاره ای کنم به مقاله «ادراک بی چگونه هنر» نوشته دکتر شفیعی کدکنی و اعتراف کنم بررسی «نغمه ارغنونی» یک اثر تا حد زیادی غیر ممکن است و تنها می توانم در این بخش بگویم، با قالب های کلیشه ای در این آلبوم روبرو هستیم؛ هرچند در بعضی از قطعات با وجود عدم نوآوری در روش کلیشه ای آهنگسازی، با ملودی های جذابی روبرو می شویم که این خود کار شاید مشکل تر از یک اثر تالیفی باشد.


پورقناد با شمردن آهنگسازان بزرگ موسیقی کلاسیک که مولف نبودند گفت: گاهی در نرم ماندن و حرف نو زدن بسیار مشکل تر است از شکل دادن فضایی به کلی جدید.



گزارش از نقد آلبوم عطاریه (I) مطالب مشابه

بیابانگرد: فضای مجازی به کمک ناخوانندگان آمده!

بیابانگرد: فضای مجازی به کمک ناخوانندگان آمده!
7384ea72cf173d972ed617a14cd65d2a -

بیابانگرد: فضای مجازی به کمک ناخوانندگان آمده! موسیقی

2018-04-16 20:26:09





ماری بیابانگرد



نوشته که پیش رو دارید گفتگویی است با ماری بیابانگرد، خواننده و مدرس آواز ایرانی، این گفتگو در برنامه نیستان در شبکه فرهنگ انجام شده است. ماری بیابانگرد ماسوله متولد ۱۲ بهمن ۱۳۳۹ است وی آواز را در دوره کودکی آغاز کرد و مشوق اصلی او مادرش بود که خود صدای خوبی داشت. در آن زمان از طریق گوش سعی در تقلید آواز های پریسا و مرضیه داشت و از آنها به عنوان معلم های غیر حضوری خود نام می برد. از سال ۱۳۵۹ در کانون چاووش نزد نصرالله ناصح پور به فراگیری ردیف آوازی عبدالله دوامی پرداخت. پس از این دوره نزد صدیق تعریف به فراگیری همان ردیف پرداخت.


پس از اتمام ردیف دوامی، مدتی نزد معصومه مهرعلی به آموختن آواز پرداخت و همچنین از محضر محسن کرامتی نیز استفاده کرد.
در سال ۱۳۸۴ که محمدرضا لطفی به ایران آمد، به مکتب خانه میرزاعبدالله راه یافت و تا شروع کلاس های محمدرضا شجریان از محضر او استفاده کرد.


در سال ۱۳۸۷ وارد کارگاه محمدرضا شجریان شد و تا سال پایانی تدریس ایشان و شروع تورهای کنسرت، از محضر این استاد استفاده کرد.


وی تدریس ردیف آوازی را از سال ۱۳۷۸ به صورت رسمی در آموزشگاه پرنیان در رشت آغاز کرد و به درخواست محمدرضا درویشی یک آلبوم تالشی را با همکاری آرمین فریدی به ضبط رساند.


وی تا کنون در هیچ اجرایی مخصوص به بانوان شرکت نکرده است.


ماری بیابانگرد در سال ۱۳۵۷ در رشته پرستاری وارد دانشگاه تهران شد ولی با پیش آمد انقلاب فرهنگی، پس از هفت سال موفق به کسب لیسانس شد. او از سال ۶۴ تا ۶۵ به عنوان مربی پرستاری مشغول به کار شد و پس از آن به مدت دو سال به پرستاری در تهران پرداخت و از سال ۶۷ به شهر رشت بازگشت و تا کنون در این شهر ساکن است.



به عنوان اولین سئوال چه تفاوتی احساس می کنید میان خوانندگان نسل کنونی و نسل قدیم؟

خوانندگان نسل قدیم با توجه به عشقی که داشتند سالها نزد اساتید این هنر تلمذ می کرده اند تا اینکه بتوانند آموخته های خودشان را تکمیل کنند و به هیچ عنوان هم در فکر معروف شدن نبوده اند اما جناب پورقناد متاسفانه خوانندگان جدید بدون هیچگونه آموزش کافی و با استفاده از فضای مجازی و کپی خوانی با یک تهیه آلبوم با کیفیت هنری پایین و پخش در فضای مجازی خیلی سریع معروف می شوند.


به نظر شما تدریس آواز در گذشته تفاوتی داشته است با امروز که امروزه می بینیم نسل گذشته خوانندگان خیلی موفق تری داشته اند تا نسل امروز؟

نمی شود گفت بهتر بوده است، آموزش آواز از گذشته به صورت آموزش ردیف بوده و در واقع همانطور که گفتم، به علت نبود فضای تبلیغات یا سرمایه گذار یا تهیه کننده، خواننده در حین یادگیری ردیف آوازی سعی می کرده است تکنیک ها را خودش یاد بگیرد و به کار ببرد و عده ای هم که این تکنیک ها را درک نمی کردند و یاد نمی گرفتند از گردونه خوانندگی حذف می شدند الان این کلاس ها وجود دارند و امکانات هم وجود دارند، منتها خوانندگانی که حتی تکنیک هم ندارند ولی چون در فضای مجازی هستند و امکانات تبلیغاتی دارند می توانند مطرح و معروف شوند.

بیابانگرد: فضای مجازی به کمک ناخوانندگان آمده! مطالب مشابه

نقد تاریخ نگاری موسیقی ایرانی (VIII)

نقد تاریخ نگاری موسیقی ایرانی (VIII)
591e6674b43ea829ca732f0ae6a225c5 -

نقد تاریخ نگاری موسیقی ایرانی (VIII) موسیقی

2018-04-15 16:26:24







تقی بینش در تاریخ مختصر موسیقی ایرانی (ص ۴۵): «در آثار منظوم و منثور دوران اسلامی ایران، نام و شرح حال افسانه آمیز عده ای از موسیقی دانان دوره ساسانی به ویژه زمان خسرو پرویز دیده می شود که خود موضوع بحث انگیزی را تشکیل می دهد. نبودن این اسامی در متون پهلوی یا به عبارت صحیح تر متون بازمانده و بازسازی شده پهلوی از یک سو و اختلاف در ضبط آن ها از سوی دیگر (مانند سرکش، سرکس، سرگس، سرکب) سایه شک یا تردیدی ایجاد می کند که شاید تمامی آن ها یا بخش عظیمی از آن ها، زاییده تخیل یا ساخته و پرداخته کسانی باشد که خبر مختصری را شنیده و در جایی دیده و از قبیل داستان های مربوط به باربد، شاخ و وبرگ داده اند.»‌ در مورد نام آهنگ ها در همان جا (ص ۶۵) آمده است:

« نام آهنگ های ساخته باربد که در ماخذ دوران اسلامی ایران ذکر شده است و پیش از این بدان ها اشاره شد، گذشته از فرهنگ هایی نظیر «برهان قاطع» (تحت عنوان سی لحن باربد) در شعر گویندگان بزرگ و قدیم ایران از قبیل منوچهری دامغانی یا نظامی (در خسرو و شیرین) دیده می شود (کریستن سن، ۱۶۰). ولی بعید به نظر می رسد با حقیقت تطبیق کند و ظاهرا باید با توجه به اطلاعات مربوط به دوره خسرو پرویز ساخته شده باشد.»


در مقایسه زبان و ادبیات با موسیقی، در فرهنگ های مختلف و در طول تاریخ می بینیم که دایره نفوذ موسیقی از دایره نفوذ زبان گسترده تر و عام تر بوده و هست. این پدیده به نوع وسیله ارتباطی موسیقی مربوط می شود که امکان ارتباط با آن – با نشانه هایی عام تر- آسان تر است. به این علت موسیقی همیشه یک زبان بین المللی ناحیه ای بوده است. بخش هایی از موسیقی مانند ریتم، نسبت های فواصل صداها، هارمونی و غیره به علوم فیزیک و ریاضیات مربوط هستند و تئوری این بخش ها اساساً عام و جهانی است. چند ملیتی بودن موسیقی را در فرهنگ اروپایی به صورت مدون و مدلل می توان ملاحظه کرد.



ملت ها و نژادهای مختلف اروپایی – اعم از آلمانی، فرانسوی، ایتالیایی، لهستانی و غیره با یک زبان مشترک موسیقایی نشو و نما کرده و در ارتباط بوده اند و این دایره ای ارتباط در دوران معاصر، شرق دور و نزدیک را هم در بر گرفته و ابعاد جهانی یافته است. موتسارت که ملیت اتریشی داشته و آلمانی زبان بوده، اپراهای معروف و مهمی مانند «عروسی فیگارو» و «دون ژوان» را برای زبان ایتالیایی نوشته و اجرا کرده است، اما تا به حال این سوال به مخیله هیچ تاریخ نگار اروپایی گذر نکرده که آیا موسیقی موتسارت، ایتالیایی است یا آلمانی یا اتریشی؟ چرا که موسیقی او یک موسیقی اروپایی است. البته موسیقی در قالب فرهنگ های محلی و محدوده های کوچک تر نیز قابل بررسی و شناسایی است.

نقد تاریخ نگاری موسیقی ایرانی (VIII) مطالب مشابه

دورین

نت پیانو

دورین

دورین موسیقی

2018-04-14 16:26:28


در مقاله پیشین به بررسی مد لیدین پرداختیم و نمونه های صوتی آن را با هم مرور کردیم. در این قسمت به مد «دورین» می پردازیم. ابتدا یک مد دورین می سازیم؛ با نیم پرده بالا بردن درجه ششم گام مینور به دورین دست پیدا می کنیم:




بنابراین آکورد درجه چهارم این مد یک آکورد ماژور است و این تفاوت اصلی در هارمونی دورین با مینور است. برای ساختن یک کادانس در دورین همانند گام مینور می توان آکورد درجه پنجم را نیز ماژور نمود و به کادانس اصلی آن دست پیدا کرد. برای مثال در دورینِ «رِ»:

Dm,G,A,Dm



سه رویکرد اصلی در کاربرد دورین وجود دارد که در قطعه آموزشی این بخش نیز لحاظ شده (۱).






بشنوید قطعه ای آموزشی در مد دورین





نت این اثر را ببینید






این رویکردها عبارتند از:


۱- دورین به عنوان یک مد کلیسایی با کاراکتری مخصوص

۲- ترکیب با مینورِ دارای تونیک مشترک

۳- کاربرد در موسیقی هایی که با گام پنتاتونیک سر و کار دارند به عنوان گام تامین کننده پنتاتونیک



کاراکتر دورین معمولا برای نشان دادن فضایی شکوهمند و اساطیری بسیار مناسب است:
به این دو نمونه صوتی توجه کنید:





نمونه اول





نمونه دوم




در رویکرد دوم تشخیص اینکه آیا مد دورین یا مینور است، دشوار است. می توان گام مینوری را تصور کرد که آکورد درجه چهارم آن در حالت عادی ماژور است. برای روشن تر شدن موضوع چند مثال از ترکیب های متنوع آکوردی که در این حالت به دست می آید را در زیر ببینید:


– Dm,G,C,Dm – Dm,G,Bb,Dm – Dm,Bb,G,Bb(A) – Dm,G,Gm,Dm – Dm,F,G,Bb(A) – Dm,C,G,Bb(A)-



صدادهی حاصل از این توالی های آکوردی در موسیقی راک دهه شصت و هفتاد بسیار متداوال بود و شاید به همین سبب، انیو موریکونه در آهنگسازی برای فیلم های وسترن توجه ویژه ای به آن داشت.





نمونه سوم




نمونه چهارم





نمونه پنجم



آخرین کاربرد مهم دورین که به آن اشاره شد مربوط است به نقشی که به عنوان گام بالقوه برای گام پنتاتونیک و بلوز دارد. این نقش چه در هارمونیزه کردن قطعات و چه در افزودن نت به پنتاتونیک مشهود است. در سبک های جز و راک که با پنتاتونیک و بلوز زیاد سر و کار دارند، بسیاری اوقات دورین و میکسولیدین جایگزین مینور و ماژور می شوند. این نکته در مورد موسیقی های پاپی که مبنای پنتاتونیک دارند هم صدق می کند که در این میان دورین پرکاربرد تر است:




نمونه ششم




نمونه هفتم




نمونه هشتم



پی نوشت


۱- در این قطعه رویکردهای مورد بحث به ترتیب ذکر شده مورد استفاده قرار گرفته است.



دورین مطالب مشابه

نماد‌شناسی عود (I)

نماد‌شناسی عود (I)
911053264bb2bb0d90833d24d598000e -

نماد‌شناسی عود (I) موسیقی

2018-04-13 16:26:12






مقاله ای که پیش رو دارید، با نام «نماد شناسی عود» (The Symbolism of The Oud) توسط تئودور گرامه (Theodore Grame) نوشته شده و توسط سعید یعقوبیان و یاسمین شاه‌حسینی ترجمه‌ شده است.



نماد‌شناسی عود *


عود (معرب wood) ساز اصلی موسیقی کلاسیک عربی است. شاعران در سراسر قلمروی اسلام هزاران سال در وصف آن شعرها سروده‌اند. العود، در واژه و محتوا، به فواصل دور تا اروپا و آفریقا و آسیای غربی راه پیدا کرده‌است. پشت گلابی‌شکل آن به چشم‌ها آشنا است. نقاشان همواره دوست داشته‌اند جزییات آن را در مینیاتورهای شرقی و نقاشی‌های اروپایی به تصویر بکشند.

عودِ گلابی شکل، به خانواده‌ی بسیار گسترده‌ای تعلق دارد که نمایندگان زیادی را شامل می‌شود؛ از جمله پیپایِ چینی و بیوایِ ژاپنی. پیپا از نظر شکل ظاهری بسیار شبیه عود است: هر دو، پشتی مدور، سرپنجه‌‌ای کج‌شده به عقب، گوشی‌های جانبی و کاسه‌ای‌ چوبی دارند. برخی حدس می‌زنند خاستگاه عود، ایران باستان باشد (۱) اما قدیمی‌ترین تصویر واضح از یک عود گلابی‌شکل در نگاره‌های گنداره در هند پیدا شده‌است (حدود صد سال پس از میلاد مسیح) (۲) اگرچه در این نگاره، ساز دارای بخشی است که زاکس آنرا بارب می‌نامد و در واقع نوعی کاسه‌ی دوقسمتی است. از نظر نگارنده، ساز مورد نظر بیشتر به تار ایرانی شبیه است تا عود.


اشاره کردیم که ویژگی متمایزکننده‌ی عود و خویشاوندان‌اش صفحه‌ی چوبی است. بدین ترتیب به آسانی می‌توان اعضای این خانواده را از لوت‌هایی با صفحه‌ی پوستی که به همان اندازه متداول هستند تمیز داد. از آنجا که «زمانی لوت را عود نامیدند که آن را با صفحه‌ی چوبی ساختند» این احتمال وجود دارد که نام العود به طور خاص به این صفحه‌ی چوبی اشاره می‌کند.(۳)

اینکه عود به طور مشخص به معنای «چوب» است عقیده‌ی رایجی در موسیقی‌شناسی است با این حال باید به این موضوع اشاره کرد که پژوهشگرانی هم هستند که با این نگرش عمومی مخالف‌اند.(۴) به عنوان مثال زاکس معتقد است که این واژه نه به چوب بلکه به دسته‌ی خمیده اشاره می‌کند.(۵) بنابراین وی عود را به لوت سومری با دسته‌ی خمیده‌ی آن و در نهایت با آرشه مرتبط می‌داند.

به نظر نمی‌رسد شواهد واژه‌شناسی، چنین تفسیری از واژه‌ی عربی عود را، با وجود تمام دلایلی که زاکس برمی‌شمرد، تأیید ‌کنند. به جز اینکه احتمالاً از چوب بتوان یک دسته‌ی خمیده‌ی خوب ساخت! نظریه‌ی دیگرِ متفاوت با نظریه‌های معمول را درلانژه (که باید او را به عنوان یک منبع موثق در نظر گرفت) مطرح کرده‌است. او معتقد است که کلمه‌ی عود وقتی در مفهوم موسیقایی آن استفاده می‌شده به معنای چنگ باستانی یونانی یا «چِلیس» (در یونانی: لاک‌پشت) بوده است.(۶)


* Theodore Grame, “The Symbolism of The Oud” Asian Music, Vol. 3, No. 1 (1972), pp. 25-34, University of Texas Press


پی نوشت


۱- C. Sachs, The History of Musical Instruments, New York: Norton 1940



۲- این سازِ میان‌تنه‌ای یا لوتِ «باربی شکل» ممکن است از چندین قطعه تشکیل شده باشد. می‌توان به ساز سارود نیز به عنوان نمونه‌ای دیگر اشاره کرد. رک. C. Sachs, The History of Musical Instruments, 161


۳- H. Farmer, “The Music of Islam, ” in The New Oxford History of Music I, Ancient and Oriental Music, London, Oxford University Press, 1957, 446.


۴- واژه‌ی عود از فعل بازگشتن (برگشتن) مشتق شده و به معنای چوب، شاخ، عصا و امثالهم است. رک. Hans Wehr, A Dictionary of Modern Written Arabic, (ed by M.cown), Ithaca: Cornell, University Press, 1961, entry: Lt (p. 6. 53)


۵- C. Sachs, The History of Musical Instruments, 253.


۶- در کتاب La Musigue arabe I, 323.
Farmer، (“The Structure of the Arabian and Persian Lute in the Middle Ages, in the Journal of the Royal Asiatic Royal Society, Jan, 1939 ، وجود لغت‌نامه‌ای را که در این باره توضیحی داده باشد انکار می‌کند. رک. ص ۴۲



نماد‌شناسی عود (I) مطالب مشابه