«نقد موسیقی چیست؟»

«نقد موسیقی چیست؟»
e10d9cd104d5a61f0cac4c5e8500246c -

«نقد موسیقی چیست؟» موسیقی

2018-05-12 16:20:55






آیا این نقد است؟ آیا این نقد نیست؟




بارها پیش آمده که ببینیم عده‌ای در مورد نوشته‌ای که عنوان نقد دارد با هم اختلاف نظر داشته باشند که آیا نقد است یا نیست. گاهی مشابه این جمله را می‌گویندکه نوشته را رد/حقیر کنند. خب، این نوع شک را می‌توان به حال خود گذاشت. فرض کنیم قصد تحقیر و تخفیف نوشته در کار نیست و سوال واقعی است. اگر این‌طور باشد برای اینکه با اطمینان بگوییم این نوشته نقد است یا نیست، باید ببینیم «نقد» چیست و چون ما در حوزه‌ی موسیقی کار می‌کنیم، درستش این است که بپرسیم «نقد موسیقی» چیست؟



خود کلمه‌ی نقد در فارسی امروزی معنایی نزدیک به ایراد گرفتن یا اشکال چیزی را گفتن، دارد و اگر کمی فنی‌تر یا قدیمی‌تر بخواهیم معنی کنیم؛ سبک و سنگین کردن یا جداکردن چیزهای کم‌ارزش از چیزهای پُرارزش. اگر تعدادی نقد موسیقی واقعی را در نظر بگیریم فوری متوجه می‌شویم که معنی فارسی امروزی «نقد» کاملا همان چیزهایی نیست که به عنوان نقد می‌توانیم بخوانیم. گویا با فهمیدن معنی این کلمه نمی‌شود به تعریف «نقد موسیقی» دست پیدا کرد. خیلی وقت‌ها برای این که بتوانیم چیزی را که نمی‌شناسیم تعریف کنیم باید تعدادی از نمونه‌هایش را بررسی کرده و آنگاه خصوصیات کلی‌شان را در صورت امکان در یک تعریف جامع و مانع بیاوریم.



بررسی نقدهای موسیقی نوشته شده تا حال (فارسی و غیر فارسی) نشان می‌دهد که وقتی منتقدها در حال نقد کردن هستند در حقیقت دارند یکی یا ترکیبی از مولفه‌های توصیف؛ یافتن زمینه‌های پیدایش، پند دادن، مقایسه، طبقه‌بندی، تجزیه و تحلیل، تفسیر و ارزیابی را، برای بررسی یک اثر موسیقی به کار می‌گیرند. برخلاف تصور می‌بینیم که خرده‌گیری (تنها یک نوع خاص از ارزیابی) اصلی‌ترین ویژگی نقدها نیست. البته بعضی‌ها فکر می‌کنند ارزیابی مهم‌ترین کار نقد است. پس همه‌ی مولفه‌ها باید در خدمت ارزیابی نهایی قرار بگیرند و بعضی‌ها هم فکر می‌کنند لازم نیست حتما ارزیابی آشکاری در کار باشد.



اگر به قدر کافی نقد موسیقی مطالعه کنیم، می‌بینیم حتا نیازی نیست نقد همیشه در مورد خود اثر موسیقی باشد. گاهی تنها ایده‌ی یک اثر یا ویژگی‌های گروهی از آثار نقد می‌شود یا خود اثر بهانه‌ای می‌شود برای نقد موضوعی کلی‌تر در موسیقی. در هر حال، کلی یا جزئی، معطوف به داوری یا بدون داوری آشکار، آنچه نقد می‌خوانیمش با استفاده از هشت مولفه‌ی یادشده نور تازه‌ای به اثر موسیقی، ایده‌های آن یا ارزش هنری‌اش می‌تاباند. نقد روزنه‌ای تازه برای درک اثر موسیقی می‌گشاید و به همین دلیل اثر پس از نقد، دیگر همان نمی‌ماند که تا پیش از نقد بود.

نویز

«نقد موسیقی چیست؟» مطالب مشابه

آواز بنان (II)

آواز بنان (II)
099bb7a0ae30aeacbf63094cad3e6884 -

آواز بنان (II) موسیقی

2018-05-11 16:20:30





غلامحسین بنان (۱۲۹۰- ۱۳۶۴)

اینها و بسیاری مطالب دیگر را درباره این هنرمند نامور ـ که در دوره فعالیت هنری خویش سیصد و پنجاه برنامه اجرا کرده است ـ می‌توان گفت. اما آنچه مرا مجذوب آواز او کرده نکته‌ای است لطیف و آن اینکه به گمان من از کسانی که آوازشان را شنیده‌ام کمتر کسی مثل او (و حسین قوامی: فاخته‌ای) حق شعر و کلام را به زیبایی و کمال ادا کرده است. بی‌شک موسیقی خود تأثیری شگفت‌انگیز و سحرگونه دارد و آهنگسازان ارجمندی که بنان آثارشان را اجرا کرده و یا نوازندگانی توانا که با ساز دلنواز خویش با او هم‌آوا شده‌اند در ترویج هنر او تأثیری بسزا دارند اما قطعات موسیقی و آواز ایرانی عالمی از این فراخ‌تر دارد. موسیقی وقتی با آواز همراه می‌شود دو نیروی بزرگ با یکدیگر همگام می‌گردند: تأثیر آهنگ و قدرت نفوذ سخن؛ و اگر ترکیب این دو هنرمندانه صورت گیرد اثری بزرگ و پایدار پدید می‌آید.



به علاوه درمورد آواز ایرانی دو نکته مهم درخور ملاحظه است: یکی آن که شعر فارسی درخشنده‌ترین جلوه‌گاه نبوغ هنری ایرانی است. به عبارت دیگر بارزترین مظهر استعداد و قریحه هنری ایرانی شعر فارسی است.

بنابراین برخورد با شعر در هر زمینه باید بسیار آگاهانه صورت گیرد. بدیهی است ادا کردن کلمات شعر ـ که هریک دارای ارزش معنوی و صوتی خاصی تواند بود ـ به‌صورتی روشن و مفهوم در آواز، ضرورتی است مسلم. اما نکته دیگر آن که شعر به‌علاوه بر وزن و بحر خاص خود، از لحاظ ترکیب کلمات و سازگاری و حسن تلفیق حروف و تکیه‌ها و سکوتها و تأکیدهایی که در بافت سخن مندرج است موسیقی درونی دارد که شناخت و کشف و آشکار گرداندن آن محتاج معرفت و بصیرت خاص و گوش حساس و آهنگ‌شناس است.

اینجاست که فرق خواننده خوش‌آوازِ ناآگاه و هنرمندِ سخن‌شناس پدیدار می‌شود. وقتی می‌بینیم بسیاری از آهنگسازان و ترانه‌سرایان این نکات را درنمی‌یابند و از عهده تلفیق شعر و آهنگ برنمی‌آیند و به قول عنصرالمعالی، نویسنده قابوس‌نامه، «سرودشان جای دیگر است و زخمه جای دیگر»، آنگاه به ارزش کار کسانی که چنین هنری دارند بهتر پی توانیم برد. بنابراین، این نکته که موسیقیدانی بصیر مانند آقای حسینعلی ملاح درباره بنان نوشته است در کار وی امتیازی است بزرگ: «بنان در تلفیق شعر و موسیقی سخت خوش‌سلیقه بود و توجه وسواس‌گونه‌ای به روشن ادا کردن کلمات شعری داشت.»



آنچه بنان خوانده نشان می‌دهد وی شعر روح فارسی را خوب درک کرده و فراز و فرود آواز و زیر و بم صدای خود و تحریرها و تکیه‌ها را با تموّج معانی و ظرایف سخن کاملاً پیوند می‌داده است.


آواز بنان (II) مطالب مشابه

نماد‌شناسی عود (V)

نماد‌شناسی عود (V)
911053264bb2bb0d90833d24d598000e -

نماد‌شناسی عود (V) موسیقی

2018-05-10 16:20:33






پس آنچه در اینجا مهم تلقی می‌شود، انتقال موسیقی از «مویه»‌ی بلبل به درختی است که پس از آن توسط انسان قطع می‌شود و قادر است ترجمان آوازی باشد که از پرندگان آموخته است. به همین مناسبت، بی‌فایده نیست به این نکته اشاره کنیم که این امر همانند آنچه تصور شده، در واقعیت نیز رخ می‌دهد. چرا که مضرابِ عود در حقیقت از پر یا چنگال پرنده ساخته می‌شود. بنابراین پرنده به یک معنا همانطور که در خیال بر سیم‌های عود آواز می‌خواند در واقعیت نیز چنین می‌کند. باید اضافه کنیم که چنین باورهایی به هیچ روی مختص جهان عرب نیستند. آرمسترانگ (۱۶) یک شعر قرون وسطایی ایرلندی نقل می‌کند که در مورد چنگ عبریان است و در آن چنگ به این شکل توصیف شده‌:


چنگِ پادشاهم را نزد من آرید تا اندوهم را به فراموشی سپارم
با نغمه‌های درخت موسیقی، اندوه آدمی آنی برطرف می‌شود
او، آنکه این درخت موسیقی به وی تعلق داشت، اشراف‌زاده‌ای بود که شیرین می‌نواخت
چه بسیار آوازهای شگرفی که به شیرینی با آن ساز خوش‌صدا و موزون خواند…
همچنین در حماسه‌ی فنلاندیِ کالاوالا قهرمان داستان وایناموینن، چنگ خود را که از استخوان ماهی ساخته شده‌بود گم می‌کند و با پریشان‌حالی در یک جنگل سرگردان می‌شود. او صدای ناله‌ی درخت غان را می‌شنود و می‌گوید:
من اندوه تو را به شادی بدل خواهم کرد
من تو را وادار خواهم کرد تا با شادی بخندی و آواز بخوانی
سپس چنگی از چوب غان می‌سازد.
در ادامه‌ی شعر بیان می‌شود که او گوشی‌های این ساز را از طلا و نقره و زه‌ها را از گیسوان دوشیزه‌ای ساخت.(۱۷)
مثال‌های دیگری از این نوع نگرش راجع به سازهای موسیقی را به سهولت می‌توان اضافه کرد؛ اما به طور کلی می‌توان گفت بارزترین مصداق‌های آن که در این‌جا ذکر کردیم: ساختِ ساز از بدن نزدیکان (فرد مورد علاقه)، از جسد حیوان (حیوان توتمی) و یا از درخت است. هدف، بیان این نکته که رابطه‌ی مستقیم و بی‌واسطه‌ای بین واژه‌های سلتی، فین‌واوگری و سامی وجود دارد، نیست. گرچه نمی‌خواهیم آن را تکذیب هم کنیم چرا که تشابهات این دو، به حدی زیاد است که نمی‌توان آن را انکار کرد.

گذشته از این، دسته‌ی دیگری از نوشته‌ها درمورد آلات موسیقی به حوزه‌ی اسلامی مربوط می‌شود. در میان انبوه نوشتار‌های نظری در موسیقی در آثار فیلسوفان بزرگ عرب زبان از جمله الکندی، فارابی و ابن سینا منابع زیادی در مورد ساز عود موجود است که می‌توان به عنوان منابعی علمی و آکادمیک به آنها رجوع کرد.

پی نوشت

۱۶- نقل از آرمسترانگ:
R. Armstrong, Musical Instruments Part One: The Irish and the Highland Hrp, Edinburgh:
Douglas, 1904, 12.
۱۷- نقل از پانوم:
H. Panum, Stringed Instruments of the Middle Ages, London, Reeves, n. d

نماد‌شناسی عود (V) مطالب مشابه

نقد تاریخ نگاری موسیقی ایرانی (XI)

نقد تاریخ نگاری موسیقی ایرانی (XI)
591e6674b43ea829ca732f0ae6a225c5 -

نقد تاریخ نگاری موسیقی ایرانی (XI) موسیقی

2018-05-09 16:20:32






تمدن اروپای امروزی حدود قرن های ۱۲ تا ۱۴ با تاسیس دانشگاه ها و ساختن کاتدرال ها در ناحیه اروپای مرکزی پدیدار می شود. جواهر‌ لعل ‌نهرو در کتاب جالبش «نگاهی به تاریخ جهان» (ترجمه محمود تفضلی) به نقش کاتدرال ها در پیدایش تمدن اروپایی اشاره می کند که:«… یک نوع معماری جدید… رشد و تکامل یافت که پیش از آن هرگز در اروپا دیده نشده بود. به‌وسیله‌ی پیداکردن راه‌حل‌های ذکاوتمندانه در معماری، سنگینی و فشار طاق‌ها و سقف‌های سنگین به پشتیبان‌های بزرگی که در خارج از عمارت بود، منتقل می‌گشت. در داخل فقط ستون‌های ظریف و کشیده، طاق‌های بلند و بسیار مرتفع را نگاه می‌داشتند که حیرت و شگفتی را برمی‌انگیخت.



این عمل به‌خاطر به‌کار‌بردن طاق‌های جناقی ممکن شد که از روش معماری عرب‌ها اقتباس شده بود… این معماری که در اروپا تکامل یافت به‌نام سبک «گوتیک» نامیده می‌شود… و چنین به‌نظر می‌رسدکه اعتقادات و تمایلات عالی و بلندپروازی مذهبی آن زمان را منعکس می‌سازند. فقط معماران و صنعتگرانی که عاشق کار خودشان باشند و بتوانند با معاضدت کامل به همکاری با یکدیگر بپردازند، می‌توانند یک چنین ساختمان‌های عالی و پر‌شکوهی بسازند… هیچ‌کس از نام معماران و سازندگان آنها خبر ندارد. چنین به‌نظر می‌رسد که آنها، پیش از آنکه معرف کار و نبوغ یک نفر باشند، مخلوق اراده و کار مشترک مردم به‌طورکلی می‌باشند». (نهرو، ج۱، ص۴۰)
















منبع تصویر:

Völker, Staaten und Kulturen Ein Universalhistorischer Atlas Westermann 1998


این کلیساها که کاتدرال نامیده می‌شوند، در وهله‌ی نخست یک مرکز مذهبی برای بالاترین مقام روحانی یک منطقه، اسقف‌اعظم (Erzbischof) هستند، اما، در دور ‌و ‌بر این کلیسا‌ها اولین شهر‌های اروپایی گسترده شدند و تمدنِ جدیدی به این منطقه‌ها راه یافت. باید در نظر داشت که ساختن چنین بنا‌هایی، چنین نبود که در عرض چند سالی ساخته شده و برای بهره‌برداری آماده شود. حتی کار یک نسل از معماران و صنعتگران هم نبود. ساختن یک کاتدرال بیش از ‌صد‌سال طول می‌کشید و در‌ واقع نوعی اختراع در فن معماری بود که تا آن زمان سابقه نداشت.

در قرن ۱۲ تا ۱۴ ده ها کاتدرال (در کنار تعداد زیادی کلیساهای کوچکتر) به سبک گوتیک در اروپای مرکزی ساخته شد و همین موقعیت جغرافیایی کاتدرال ها، نشان دهنده محدوده جغرفیایی تمدن نوپای اروپایی است. همانگونه که در نقشه دیده می شود، یونان با عنوان بیزانس یا روم شرقی، در حیطه تمدن اروپا نیست، جنوبی ترین کاتدرال در میلان و تولدو بر پا شده اند. فرهنگ و بویژه موسیقی اروپایی در این مراکز نشو و نما یافت.




کاتدرال های معظم در ۱۸ شهر نوپا در اروپای قرن ۱۴
















منبع تصویر:
Uwe A. Oster / Die großen Kathedralen, Gotische Baukunst in Europa primus verlag 2003 Darmstadt
Haywood John/Universalhistoriscer Atlas Westermann / 1998



نقد تاریخ نگاری موسیقی ایرانی (XI) مطالب مشابه

مرور کتاب «موتسارت؛ تصویر یک نابغه»

مرور کتاب «موتسارت؛ تصویر یک نابغه»
4bd6fc241d9c9a2f693630e96b68ea98 -

مرور کتاب «موتسارت؛ تصویر یک نابغه» موسیقی

2018-05-08 16:20:38






موتسارتِ دیگر، موتسارتِ نوربرت الیاس


موتسارت افسانه‌ای، دردانه‌ی دنیای موسیقی را با نبوغ خارق‌العاده‌اش می‌شناسیم. حتا آنها که موسیقی‌اش را هم نشنیده‌اند احتمالا چیزکی از استعداد شگرف او به گوششان خورده. تصور ما را از این استعداد شگرف (و نیز خودِ مفهومِ نابغه‌ی درک نشده توسط مردم هم‌عصرش) زندگی‌نامه‌های رومانتیک قرن نوزدهمی و دنباله‌های قرن بیستمی‌شان به وجود آوردند و شاخ و برگ دادند. کتاب «موتسارت؛ تصویر یک نابغه» نوشته‌ی «نوربرت الیاس»، جامعه‌شناس برجسته اما راهی دیگر در واکاوی زندگی موتسارت در پیش می‌گیرد؛ پرسش جامعه‌شناسانه از نبوغ.



قسمت بزرگی از کتاب در اصل بخشی از یک پروژه‌ی ناتمام بوده با عنوان «هنرمند بورژوا در جامعه‌ی درباری» (یا در ویراست‌های دیگری «مقالاتی درباره‌ی هنر درباری») که توسط «میشائیل شروتر» با چند نوشته و پیش‌نویس سخنرانی مجزای دیگر ترکیب شده. برگردان فارسی که انتشارات «علمی فرهنگی» منتشر کرده از ترجمه‌ی انگلیسی «ادموند جفکات» است و عنوانش هم با عنوان آلمانی سازگارتر با موضوع، «موتسارت؛ جامعه‌شناسی یک نابغه»، متفاوت.



شروترِ ویراستار این مجموعه نوشته‌های بسیار مورد توجه الیاس را به دو بخش تقسیم کرده است. بخش اول هفت فصل آغازی را شامل می‌شود، با عنوان «تاملاتی جامعه‌شناختی درباره‌ی موتسارت» (از پروژه‌ی هنر درباری). بخش دوم بدون عنوان، از همان چند نوشته‌ی مجزا تشکیل شده است که همگی کم و بیش یک سمت و سو دارند. و آن چیزی نیست جز کاوش در نبوغ یک نابغه‌ی مسلم.



الیاس در کندوکاوش بیش از هر چیز بر نیروهای اجتماعی و ریشه‌های روان‌شناختی‌ای متمرکز است که وقایع زندگی موتسارت را شکل داد، از جمله آنچه نبوغ او را آن‌طور به ظهور رساند که در تاریخ مانده است؛ این که چطور جایگاه موسیقی‌دان بورژوا در دوره‌ی نوجوانی موتسارت (از جمله پدرش) موجب شد که او چنین تربیت شود. در نتیجه بخش اعظم کتاب تلویحاً به این پرسش می‌پردازد که «وضعیت انسانی نبوغ چگونه [بوده] است؟». الیاس می‌کوشد این پرسش را در پرتو کالبدشکافی جامعه‌ی قرن ۱۸، روان‌شناسی اجتماعی موسیقی‌دان، روان‌شناسی فردی موتسارت و همچنین با گوشه‌ی چشمی به نظریه‌ی مهم خودش، «فرآیند متمدن شدن»، پاسخ دهد. نویسنده حتا تا مرز بررسی لطیفه‌های خصوصی موتسارت پیش می‌رود تا وضعیت روان‌شناختی را بشکافد و گاه تقابل آن را با وضعیت جامعه‌شناختی نشان دهد که به نظر الیاس دلیل اصلی شکست نهایی موتسارت در همراه کردن جامعه‌ی مخاطبان وین و تسلیم و خاموشی زودهنگام آهنگساز است.



چنان که پیداست کتاب یک زندگی‌نامه با هدف روایت معمول رویدادهای زندگی هنرمند نیست. موتسارت برای مولف جامعه‌شناس یک رانه است تا مسایل جامعه‌شناسی هنر و حتا عمومی‌تر از آن، جامعه‌شناسی اقتصادی-سیاسی اواخر قرن ۱۸ را بشکافد. این امر در زمان نگارش بسیار پیشرو محسوب می‌شده اما امروزه کتاب را باید در پرتو مطالعات موسیقی‌شناختی، تاریخی و زندگی‌نامه‌نگاری به‌روزتری دید که در اختیار مولف نبوده یا بوده و مورد توجه قرار نگرفته است. برای ما این امر موجد یک ایراد جزئی است و آن این که ترجمه‌ی فارسی بدون همه‌ی آن پیش‌زمینه‌ها به بازار آمده و احتمالا تا مدت‌ها تنها منبع معتبر می‌ماند و دید خوانندگان به مساله‌ی موتسارت را از آن خود می‌کند.



نوشتار کتاب میان روایت شیوا و متن تکنیکی جامعه‌شناسی در نوسان است (گرچه ترجمه‌ی فارسی قدری موجب لکنت شده) و بنابراین توان جذب خواننده‌ی عام را نیز دارد. برقراری تعادل میان دو جنبه‌ی ظاهرا متضاد موجب شده است تا نوشته‌ی الیاس هنوز خصوصیات زبان رومانتیک را داشته باشد. این امر از دید خواننده‌ی علاقه‌مند به زندگی‌نامه‌ها امتیاز مثبتی است اما از دید جامعه‌شناسان ممکن است چنین نباشد.

نویز
***


گفتگوی هارمونیک

کتاب «موتسارت» تصویر یک نابغه، اثر نوربرت الیاس با ترجمه حسن خیاطی که توسط نشر علمی و فرهنگی به بازار آمده، از جمله پژوهش هایی است که نویسنده با کنار نهادن تئوری قتل موتسارت کوشیده نگاهی واقع بینانه به زندگی و مرگ این موسیقیدان بزرگ داشته باشد.

مرور کتاب «موتسارت؛ تصویر یک نابغه» مطالب مشابه

آواز بنان (I)

آواز بنان (I)
099bb7a0ae30aeacbf63094cad3e6884 -

آواز بنان (I) موسیقی

2018-05-07 20:32:14





غلامحسین بنان (۱۲۹۰- ۱۳۶۴)

مقاله ای که پیش رو دارید به قلم زنده یاد استاد غلامحسین یوسفی در اسفند ۱۳۶۴ نوشته شده و در مجله کلک شماره ۱۱-۱۲ (بهمن ـ اسفند ۱۳۶۹) به انتشار رسیده است. این نوشته را به مناسبت گرامی داشت یاد استاد غلامحسین بنان باز نشر می کنیم:



صدای گرم و دل‌انگیز بنان در جانها شور می‌افکند و خوشبختانه این نوای پرجاذبه و گیرا به مدد نوار ضبط صدا همیشه باقی است هرچند پیکر او در خاک فرو خفته است. ساعات و روزها و شبهایی که آواز دلربای او وقت مرا خوش داشته و ذوق و حال به من بخشیده است فراوان است و بیان چگونگی ارتباط عاطفی با آن آوای شوق‌آفرین خود لطفی دیگر دارد.



نوشته‌اند کریم‌خان بنان‌الدوله (پدر بنان) مستوفیی خوش‌خط و موسیقیدان بود و غلامحسین بنان نخست در کودکی از روی دستگاه فونوگراف استوانه‌ای که آواز پدر بر روی آن ضبط شده بود صدای وی را تقلید می‌کرده است. به علاوه در تالار خانه متنعم آنها (۱) دستگاه پیانو و اُرگ در دسترش غلامحسین قرار داشت و او در خردسالی به تشویق استاد مرتضی نی‌داود ـ که استعداد وی را در موسیقی تشخیص داده بود ـ به نواختن ارگ و خواندن تصنیف پرداخت و با مقدماتی که مادرش فراهم آورده بود، در عین حال از تعلیمات گاه به‌گاه پسرخاله خویش برخوردار می‌شد و گوشه‌های آواز را در درس مرتضی‌خان نی‌داود به کسانش به خاطر می‌سپرد.



شبی نیز در حضور جمعی از خوانندگان و نوازندگان معروف زمان ـ که در خانه بنان‌الدوله بودند ـ غلامحسین شش ساله به پیشنهاد مادر پشت ارگ قرار گرفت و قطعه‌ای را نواخت و خواند که مورد تحسین حاضران واقع شد و پدر موافقت کرد وی موسیقی بیاموزد. بعد از مرتضی نی‌داود، استادان بنان در آواز میرزا طاهر ضیاءالذاکرین رسایی و استاد ناصر سیف بودند.



علاوه بر این او به ادبیات و شعر فارسی علاقه فراوان داشت و این گرایش و دل‌بستگی از همان زمان که در مدرسه ثروت تحصیل می‌کرد آشکار بود. بعدها بنان در انجمن موسیقی ملی با کلنل علینقی وزیری ارتباط سپس خویشاوندی یافت و از او نکته‌ها آموخت و نیز معاشرت با روح‌الله خالقی، ابوالحسن صبا، مرتضی محجوبی و دیگر هنرمندان معرفت او را در موسیقی تکمیل و ذوق هنری‌اش را تلطیف کرد و هم از ردیف موسیقی ایرانی آگاهی تمام یافت و مدتها در انجمن موسیقی ملی خواننده اول بود. سالها بعد در همکاری با رادیو (از ۱۳۱۹ ش) و بخصوص در برنامه «گلهای رنگارنگ» شادروان داود پیرنیا آواز بنان هرچه خوشتر درخشید و قلمرویی بیشتر را زیر نفوذ گرفت.




پی نوشت


۱- مادر بنان دختر شاهزاده محمدتقی‌میرزا رکنی، رکن‌الدوله، برادر ناصرالدین شاه قاجار بود.

آواز بنان (I) مطالب مشابه

مرور آلبوم «انجمن فلوت ایران ۱»

مرور آلبوم «انجمن فلوت ایران ۱»
23fe458cb8f6911d313d372e9ad9efed -

مرور آلبوم «انجمن فلوت ایران ۱» موسیقی

2018-05-06 16:20:43







منشور چهار آهنگساز


عطر همکاری دانشگاهی نخستین چیزی است که از آلبومی با نام یک انجمن تخصصی به مشام می‌رسد. استادی دلسوز، انجمن تخصصی ساز و یک کنکور استاندارد را پایه‌گذاری کرده، دانشجویی با استعداد و کوشا در آن برگزیده شده، بعضی استادان دانشگاه برای اجرا قطعاتی تصنیف و به برگزیده اهدا کرده‌اند و در نهایت جایزه‌اش را که ضبط یک آلبوم بوده دانشگاه -از طریق موسسه‌ای که گویا خاص نشر آثار دانشجویی به راه انداخته- منتشر کرده است.



«مهرداد غلامی»، همان دانشجوی برگزیده، اکنون چند سالی است به عنوان یک نوازنده‌ی پرتلاش شناخته شده است، به ویژه برای کسانی که مخاطب موسیقی نو باشند. توانایی اجرایی و جدیت او در تفسیر قطعات تازه و شجاعتش در تجربه کردن فضاهای صوتی متفاوت او را در جایگاه تفسیرگر مطمئن و منتخب بسیاری از آهنگسازان امروزی و معرف بسی قطعات نو قرار داده است.



این دو نکته که اولین‌اش تاکید دوباره‌ای است بر نتیجه‌بخشی کار جمعی نظام‌مند و دومی هم تضمین کیفیت اجرا (البته با همراهی «مهرداد پاکباز» و «مریم مهربان») به جای خود، اما نباید فراموش کرد که ارزش اصلی آلبوم در آن است که بخت شنیدن آثار شایان توجه چهار آهنگساز با زبان‌ها و بیان‌های موسیقایی مختلف را فراهم آورده است.

اینگونه، «آگنوزی» «کیاوش صاحب‌نسق» با آن دلمشغولی موفق همیشگی آهنگساز به مساله‌ی شناخت، مخصوصا پوشیده/آشکار شدن واژه‌ها همراه بازتابشان در موسیقی و تسلطش بر دایره‌ی تکنیکی متاخر فلوت؛ «سونات گیتار و فلوت» «مهرداد پاکباز» و حرکت بر لبه‌ی مرز شرق-غرب (یا حتا قبلا گیتار-عود) که در نهایت در موومان سوم، «گردانیه»، به یک درآمیزی مهیج می‌رسد؛ «سونات گیتار و فلوت» «مهران روحانی» (نقطه‌ی اوج آلبوم) و بازی نورپردازانه‌ی خیال و هنرنمایی یک آهنگساز استاد در ترکیب انرژی موسیقایی متراکم با شناخت زیبایی‌های سازی؛ و در نهایت «بالاد فلوت و پیانو»ی «محمدرضا تفضلی» با زیبایی رمزآلود و ژرف سردش (که کاری است شاخص و متفاوت در میان آثار منتشر شده‌ی او)؛ همه و همه گوشه‌ای باارزش از نگاه آهنگسازان همدوره‌ی ما به فلوت را نمایش می‌دهد، درست همان که قاعدتا هدف غایی هر انجمن تخصصی ساز و هر نوازنده‌ی شاخص فعال است.

نویز


***

گفتگوی هارمونیک

«انجمن فلوت ایران-۱» توسط مرکز تولیدات و خدمات فرهنگی اداره کل فرهنگی و اجتماعی دانشگاه تهران در سال ۱۳۹۵ منتشر شده است. این اثر حاوی برساخته‌های چهار موسیقیدان معاصر، محمدرضا تفضلی، مهران روحانی، مهرداد پاکباز و کیاوش صاحب نسق است که در قطعاتِ آن، مریم مهربان پیانو، مهرداد پاکباز گیتار و مهرداد غلامی فلوت نواخته‌اند.

مرور آلبوم «انجمن فلوت ایران ۱» مطالب مشابه

نماد‌شناسی عود (IV)

نماد‌شناسی عود (IV)
911053264bb2bb0d90833d24d598000e -

نماد‌شناسی عود (IV) موسیقی

2018-05-05 16:20:29






باید به این داستان، داستانی متأخر ولی مرتبط با آن از کتاب کشف‌الهموم (کتاب کشف‌های مهم) متعلق به قرن پانزدهم را اضافه کنیم: (۱۴)

اولین کسی که عود ده زهی را ساخت الفارابی (نه آن فیلسوف مشهور با همین نام) بود و ماجرا از این قرار بود که مردی در شهری که الفارابی در آن زندگی می‌کرد از دنیا رفت و چون الفارابی از افراد برجسته‌ی شهر بود به مراسم تدفین آن مرد رفت… در گورستان، وقتی از کنار قبری می‌گذشت که رویش برداشته شده بود، اسکلتی را دید…که ساق‌ها و رگ‌های آن معلوم بود. او تعداد رگ‌ها را شمرد و دید که ده تا هستند. همین موضوع بود که وی را برانگیخت تا عودِ ده زهی را بسازد.



تفسیر این دو داستان دشوار است و ممکن است برخی بگویند که چندان ارزشی ندارند. با این حال باید به خاطر داشته باشیم که این داده‌های افسانه‌ای به همان اندازه‌ی سرشتِ مادی عود، بخشی از تاریخ این ساز و گرایشات نسبت به آن هستند. این حکایت‌ها که می‌بایست مشهور بوده باشند بخشی از نگرش اعراب به این ساز موسیقی بوده‌اند. علاوه بر این مسئله‌ی انتروپومورفیسم (تجسم انسانی خدایان) و زومورفیسم (تجسم حیوانی خدایان) در درجه‌ی اول اهمیت برای دانشجویان اُرگانولوژی قرار دارد و در واقع ممکن است پیامدهای انقلابی در زمینه‌ی سرشت سازهای موسیقی داشته باشد. با این وجود در نوشته‌ی حاضر پرداختن بیشتر به آن، به جز مثال‌هایی که قبل‌تر نقل شد (و آنچه که هم اکنون مطرح خواهیم کرد) بی‌مورد خواهد بود.


در دو حکایتی که بازگو کردیم، عود نخستین بار برای این ساخته نشد که فقط -یا حتی در درجه‌ی اول- صدایی بدهد بلکه می‌توان گفت به عنوان نوعی تمثال شنیداری-تصویریِ صدادار، و از این رو برتر، ساخته شد تا مرده را زنده کند. به عبارت دیگر این ساز تنها به عنوان یک ابزار فناورانه برای تولید صدا تصور نمی‌شود بلکه از نظر اُرگانیکی به عنوان یک شیء جسمانیِ متحد در نظر گرفته می‌شود که مانند مخلوقاتی که از روی آنها از نظر بصری، لمسی و شنیداری الگوبرداری شده، موجودیت دارد.


به این مباحث انتروپومورفی، نمونه‌ی دیگری را از سایر تلقی‌های ادبی نسبت به عود اضافه می‌کنیم: در این نوع تلقی که اغلب مورد پسند شاعران بوده بیشتر بر مفاهیمی تأکید می‌شده که حاصلِ در نظر گرفتن درخت به عنوان منشأ عود بوده است. در داستان‌های هزار و یک شب، شاعر اینگونه می‌سراید: (۱۵)

پیش از این درختی بودم. آشیانه‌ی بلبلان

که از عشق‌شان، شاخساران پر از برگم را خم می‌کردم

آنها بر شاخه‌هایم مویه کردند و من از آنها موییدن آموختم؛

و با آن مویه، راز من بر همگان فاش شد

هیزم‌شکن بی‌آنکه گناهی داشته باشم مرا قطع کرد

و لوتِ باریکی (که می‌بینید) از من ساخت؛

اما، آن هنگام که انگشتان، بر زه‌هایم زخمه زدند

فاش کردند که، با تمام صبوری‌ام، چگونه آدمی جانم را ستاند. (۱۵٫الف)




پی نوشت




۱۴- H. Farmer, “The Structure of the Arabian and Persian Lute, ” 50.


۱۵- R. Burton, The Book of the Thousand Nights and a Night, (Benares ed), The Burton Club, n.d, 281.




نماد‌شناسی عود (IV) مطالب مشابه

نقد تاریخ نگاری موسیقی ایرانی (X)

نقد تاریخ نگاری موسیقی ایرانی (X)
591e6674b43ea829ca732f0ae6a225c5 -

نقد تاریخ نگاری موسیقی ایرانی (X) موسیقی

2018-05-04 16:20:32







تفکیک امروزی موسیقی «غربی» از موسیقی «شرقی» براساس سیستم صداهای موجود در موسیقی غربی (گام کروماتیک دوازده قسمتی تعدیل شده) و سیستم های صداهای مورد استفاده (گام های دیاتونیک ماژور و مینور) و قواعد آهنگسازی و هارمونی حاصله از سیستم های صداها و بالاخره سازهای جوابگوی این فواصل و قواعد است. اما می دانیم که این عوامل در موسیقی غربی همه پدیده هایی هستند که در قرن هفدهم و هجدهم در اروپا به وجود آمده اند.



قبل از آن و به خصوص قبل از رنسانس در اروپا تفاوت های اساسی در سیستم صداهای موسیقی های غربی و شرقی ملاحظه نمی شود و گواه آن نیز رواج ساز عود (عربی) یا بربط (فارسی) یا لاونه (اروپایی) در تمام دنیای کوچک و متمدن آن زمان است و گویای این مهم که اختلافات امروزی بین موسیقی غربی و شرقی یا عربی، ترکی، ایرانی و اروپایی پدیده نسبتا جدیدی است که حاصل تحولات بعد از رنسانس در اروپا (قرن ۱۶ میلادی) است. پیش از این تاریخ، احتمالاً زبان موسیقایی یک زبان موسیقی قدیمی و مشترک در یک منطقه بزرگ فرهنگی و چند ملیتی آن زمان است.

این تز توسط ابونصر فارابی در کتاب موسیقی کبیر تایید می شود. او در مقاله دوم از مدخل صناعت موسیقی حدودی از جهان را معین نموده که شهادت مردمان آنجا اساس پذیرفته شدن تئوری و برداشت او از موسیقی است و منطقه مورد شناسایی او در حقیقت شامل تمام جهان متمدن آن دوران (قرن دهم میلادی) است:

«…. انسان نمی تواند به آنچه خود از راه آزمایش و قیاس دریافته اکتفا کند بلکه لازم است از آزمایشهای حواس دیگران نیز بهره گیرد. در علم موسیقی، مانند علم نجوم تا دیگران نیز بر امری شهادت ندهند آن امر پذیرفته نخواهد بود. مردمانی که می توان شهادت حواس آنان را در نغمات ملایم غیر ملایم مقیاسی جهت یافتن الحان طبیعی قرار دارد، آن کسان اند که بین پانزده تا حدود چهل و پنج درجه عرض شمالی سکونت دارند. از این میانه خاصه ساکنان سرزمینی هستند که عرب بین سالهای ۱۲۰۰ و قبل از آن تا سال ۴۰ از سالهای اسکندری بر آن حکومت داشته و نیز کسانی که سرزمینشان در حدود شرق و غرب این اقلیم ها واقع است. بر این گروه ساکنان سرزمین روم را باید افزود.

این اقوام همه دارای زندگانی و آب و خوراکی طبیعی اند. اما اقوامی که در بیرون از این سرزمین ها سکونت دارند چنانکه در جنوب آن نژادهای مختلف زنگیان و سپاهیان و در شمال آن و در سمت مشرق قبایل ترک صحرانشین و در سمت مغرب اقوام صقلبی (اسلاوها)، همه از آنچه روش طبیعی انسان است به وضوح تمام خارج اند. اینان همه در بسیاری از امور مربوط به انسان عادات کاملاً غیرطبیعی دارند، به خصوص اقوامی که در منتها الیه شمال زیست می کنند. (ص۵۰)

نقد تاریخ نگاری موسیقی ایرانی (X) مطالب مشابه

شیرالی: به دنبال ریشه هایم می گردم

شیرالی: به دنبال ریشه هایم می گردم
950bdfc5e4786f31c4d6c30b6a6a7c01 -

شیرالی: به دنبال ریشه هایم می گردم موسیقی

2018-05-03 16:20:22





پیمان شیرالی


چند سالیست که هنرمندان موسیقی ایران بنا به دلایلی دیگر دغدغه ای برای انتشار صوتی آثارشان در بازار موسیقی نیستند و این آثار را به صورت آلبوم یا تک ترک در وب سایت های مختلف، به صورت رایگان ارائه می دهند. به تازگی پیمان شیرالی نوازنده و آهنگساز، در وب سایت خود چند آلبوم با نوازندگی خود را برای دانلود علاقمندان قرار داده است؛ در مورد این اتفاق با او گفتگو می کنیم.



چگونه در مدت کوتاه این تعداد اثر را اجرا و ضبط کرده اید؟

بیشتر این آثار سال ها با من بوده اند چه زمانی که آنها را در رسیتال ها برگزار می کرده ام و قسمتی از رپرتوار من بوده اند و چه دوران آموزشی ای که قطعات را برای شاگردانم دوباره آنالیز و آنها را برای اجرای صحنه ایی آماده می کردم. ساختار تمامی قطعاتی که ساخته ام را همیشه در ذهن داشته ام و بافت آنها برایم غریب نبوده اند و بدلیل آمادگی نواختن آنها به صورت ناگهانی تصمیم به ضبط این آثار نموده ام.


آیا تمام این مجموعه به تازگی آهنگسازی شده است؟

۷۴
قطعه در این پنج آلبوم ضبط شده است که در مجموعه کتاب های سرزمین مادری، مانی و مانا و چهره های مادرم گردآوری شده اند.
اکثر قطعات مربوط به سالهای پیش می باشد و می توان گفت، جدیدترین اثر در آلبوم «سبکبال» با همین نام می باشد که در دو قسمت نوشته شده و قسمت پایانی این قطعه تمی از استاد حسین دهلوی که مایه اصلی آن ملهم از قطعه «رقص چوبی قاسم آبادی» اجرا و تنظیم استاد ابولحسن صبا است.


آیا شما دوره ای تخصصی برای آهنگسازی طی کرده اید یا به صورت خود آموخته به این کار می پردازید؟

دوره ای اولیه آهنگسازی من بدون فراگیری هارمونی، کنترپوان وفرم شناسی شکل گرفت و فقط با شناخت، تسلط و تجربه زیادی که بر رپرتوار گیتار کلاسیک داشتم قطعات را می ساختم. با تشویق های فراوان دوستان اهل هنر و با همراهی برخی از اساتید در دوران هنرستان با ساختار و نوازندگی پیانو آشنا شدم و فرم شناسی را زیر نظر استاد الهامیان فراگرفتم. سالها به فراگیری و شناخت دستگاه های ایرانی پرداختم و چندین کار برای ارکستر ملی نوشتم و با قرار دادن سازها در کنار یکدیگر وارد عرصه ی جدیدی در آهنگسازی شدم.



چرا این آثار را رایگان در اختیار علاقمندان قرار دادید و از انتشار به صورت سی دی خودداری کردید؟


بدلیل اینکه هنوز هم احساس می کنم گیتار کلاسیک در جامعه امروزی نقش پر رنگی ندارد و مردم شناخت کافی نسبت به این ساز پیدا نکرده اند، با تنظیم و ساخت قطعاتی که روح ایرانی در آن نوازش می شود، سعی نمودم مردم سرزمینم را با این ساز نزدیک تر کنم، پس به این نتیجه رسیدم که هنر روشنی زندگی است و اگر با مادیات همراه شود عیار خود را از دست می دهد؛ بنابراین تصمیم به انتشار این آثار به صورت رایگان بروی سایت رسمی خود گرفتم.



آیا برنامه ای برای حضور به روی صحنه دارید؟

تا پایان تابستان امسال نزدیک به پنج اجرا، در استان های مختلف برنامه ریزی شده است که مهمترین آنها اجرای کنسرتو اثر رودریگو با ارکستر کامه راتا به رهبری کیوان میرهادی در سالن رودکی می باشد.






شیرالی: به دنبال ریشه هایم می گردم مطالب مشابه